اعتماد به نفس به عنوان یکی از مهمترین شاخصهای وجودی انسان به حساب میاد که در صورت کمبود یا نبود اون جریان زندگی فرد دچار اختلال میشه. اعتماد به نفس به معنای باور اصل حقیقی خود و پذیرش تواناییها به همراه تمامی استعدادها و نقاط قوت و حتی نقاط ضعف، تفسیر میشه؛ در حقیقت، اعتماد به نفس از باورپذیری و خودشناسی نشأت میگیره که به لطف حضور اون انسان میتونه از تمام قابلیتها و تواناییهاش در همون سطحی که وجود دارن استفاده کنه. فقدان اعتماد به نفس یا کمبود این حس مهم، سبب بروز مشکلات متعددی توی زندگی، محل کار، روابط اجتماعی و تمامی جنبههای زندگی یک فرد میشه. به طور کلی شما اگر اعتماد به نفس نداشته باشین، یعنی خود واقعیتون رو قبول ندارین و کسی که خودش پذیرای خود حقیقیش نباشه نمیتونه از افراد دیگه انتظار توجه و علاقه داشته باشه و در نهایت این روند به خلاء عاطفی و حتی در مواردی به افسردگی و بیماریهای روحی و روانی منجر میشه. از این رو داشتن اعتماد به نفس از مهمترین ویژگیهای زندگی یک انسان به حساب میاد. اما مواردی وجود دارن که دقیقا عکس کمبود اعتماد به نفس اتفاق میافته و فرد بیش از اون چیزی که باید خودش و تواناییهاش رو قبول داره. در واقع، فرد تواناییها و استعدادهای نداشته و دروغینش رو باور داره و مدام سعی میکنه که خودش رو بیش از اون چیزی که واقعا هست جلوه بده! به چنین عملی در اصطلاح عامیانه خودشیفتگی، از خود راضی بودن و همچنین اعتماد به نفس کاذب داشتن نسبت داده میشه. موردی که قابل بررسی هست و هدف ما از نقد این مقاله به حساب میاد، پرداختن به شرح تفاوت اعتماد به نفس و خودشیفتگی به همراه ویژگی افراد خودشیفه هست که در اکثر موارد شناخت تفاوت این دو عملکرد دچار اختلال میشه.
تفاوت اعتماد به نفس و خودشیفتگی چیست؟
اعتماد به نفس حسی هست که در اثر داشتههای انسان به وجود میاد و در عمل موجب پیشرفت و پیشبرد بهتر کارها میشه. هنگامی که یک شخص اعتماد به نفس داره، یعنی میدونه که چه کاری رو درست انجام میده و قادر به انجام دادن چه کارهایی نیست اما فردی که خودشیفتگی داره، حس میکنه که توانای انجام هر کاری هست! افراد خودشیفته بیش از حد خودشون رو دوست دارن و شیفته خودشون هستن. یک فرد خودشیفته نشانهها و ویژگیهایی داره که اون رو از فرد با اعتماد به نفس متمایز میکنه؛ لذا برای شناخت بهتر این تفاوت در ادامه به توضیح ویژگیهای افراد خودشیفته میپردازیم.
ویژگی افراد خودشیفته
عاشق خود بودن و علاقه به قرار داشتن در کانون توجه
فرد خودشیفته دوست داره که همیشه همه به اون توجه کنن و در رأس تمامی توجهها قرار داشته باشه؛ از اونجایی که شخص خودشیفته خودش رو به شدت دوست داره و باور داره که لایق دوست داشتن هست از دیگران هم انتظار داره که اون رو دوست داشته باشن و بهش عشق بورزن. اما در مورد فرد با اعتماد به نفس چنین فرآيندی صدق نمیکنه، چون خودش از ارزش واقعی خودش آگاهه، حتی اگر کسی اون رو توی کانون توجه قرار نده باز هم چیزی از ارزشها و اعتماد به نفس اون فرد کم نمیشه.
خودداری از تفکر درباره خود
یک فرد خودشیفته از فکر کردن راجع به خودش و اتفاقات پیرامونش امتناع میکنه، چون افکار اون رو به سمت حقیقت هدایت میکنن و در چنین حالتی فرد مجبور میشه خود واقعیش رو بشناسه. قطعا برای شخصی که مدام در حال تکذیب حقیقت هست و نمیخواد قبول کنه که ارزش حقیقیش دقیقا چقدره، شناخت ذات واقعیش میتونه یک فرآیند ترسناک باشه.
نداشتن دوست واقعی
علت اینکه فرد خودشیفته هیچ دوست حقیقیای نداره، اینه که خودش رو انقدر کامل و بینقص تصور میکنه که نیازی به حضور یک انسان دیگه رو توی زندگیش احساس نمیکنه! از طرف دیگه معمولا افراد از دوستی با انسانهایی که احساس خودشیفتگی دارن ممانعت میکنن، چرا که مسلما هیچ کس دوست نداره با فردی در ارتباط باشه که مدام در حال گفتن از زیباییها و تواناییهای دروغین خودش به سر میبره.
علاقه به انجام همه چیز به کام و نفع شخص
انسانی که خودشیفته هست، بینهایت دوست داره که تمام اتفاقات و عوامل دنیا به کام خودش باشن و هیچ چیزی بر خلاف میل اون پیش نره. از سوی دیگه، فرد خودشیفته مایل هست که کارها به نفع خودش انجام بشن و هیچ تداخلی با علاقه شخصی اون نداشته باشن.
پنهان کردن نقصها و نقاط ضعف
افراد خودشیفته معمولا به شدت علاقه به پنهان کردن نقاط ضعفشون دارن و این پنهان کردن انقدر جدی انجام میشه که در نهایت حتی خود شخص هم باور میکنه که هیچ نقصی نداره و کامل و بینقصه. فردی که اعتماد به نفس داشته باشه هرگز سعی نمیکنه که ناتوانیها و نقاط ضعفش رو پنهان کنه، چنین شخصی فقط تمام تلاشش رو به کار میبره تا اون ناتوانی یا ضعف رو ارتقا ببخشه و در جهت بهبود اون پیش میره.
بنابراین اعتماد به نفس و خودشیفتگی تفاوتهای بسیاری دارن که در عمل قابل مشاهده هستن و این دو عنوان رو از هم مجزا میکنن.